Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا - قشقایی

تورکجه فارسجا - قشقایی
نئيله‌مك : تورکجه فارسجا - قشقایی

: شكلي از «نه ائـيله‌مك) (چه كردن، چه كار كردن)

نفَر : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
نام يكي از ايلات قشقايي كه امروزه نام طايفه‌اي از ايلات عمله، كشكولي خمسة فارس، و دره‌شوري به شمار مي‌رود.
واحد شمارش انسان

نفَس : تورکجه فارسجا - قشقایی

: (ع)
نفس، هوايي كه از بيني يا دهان وارد ريه شود.
دم، لحظه، وقت كوتاه.
قدرت چشم زخم. نفَس آلماق (nәfәs almaq)
بعد از انجام كار سنگين لحظه‌اي استراحت كردن. نفس تنگليك (nәfәs tәnglik)
نفس تنگي، آسم. نفس چكمك (nәfәs çәkmәk)
نفس كشيدن. نفسدن دوشمك (nәfәsdәn düşmәk) = نفسدن گئدمك (nәfәsdәn gedmәk)
از نفس افتادن، خسته و بي حال شدن. نفس دؤشورمك (nәfәs döşürmәk)
پر حرفي كردن، در صحبت به ديگران مهلت ندادن. نفَسلي (nәfәsli)
پُر نفس، پر توان، خواننده يا نوازندة چيره دست، ماهر، استاد.
آنكه قدرت چشم زخم دارد. نفس وورماق (nәfәs vurmaq)
نفس زدن. نفس يئتيشمك (nәfәs yetişmәk)
چشم زخم ديدن

انگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
هر چيز دراز و بلند. انگـَك (әngәk)
فك، آرواره، چانه. (به اعتبار بلند بودن استخوان فك) اَنگَل (әngәl)
انگل، كرم، كرم روده. انگول (әngul)
انگشت، انگُل، انگلك. انگول ائدمك (әngul edmәk)
با انگشت به هم زدن، انگلك كردن

انگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
صمغ درخت، آنچه بر روي چيزي بچسبد يا وصل شود.
مجازاً به معني ايراد، اشكال، مارك عيب بر كسي يا چيزي زدن. (ريشة كلمه با «ان» = «انَز» كه در تركي قديم به معني مريض بوده، هم معني و هم خانواده است.)
رباط، مفصل، وسيلة اتّصال، بند استخوان. انگل (әngәl)
طفيلي، وابسته. انگل ائدمك (әngәl edmәk)
مزاحم شدن، بي مورد به كسي چسبيدن.
به ناحق ادّعا كردن. اَنگه (әngә)
قوم و خويش، اقوام، ريشة آبا و اجدادي، كساني كه از نظر خانوادگي با هم اتّصال دارند. انگه‌دان (әngәdan) = اَنگه‌زه (әngәzә) = انگيزه (әngizә)
انغوزه. (شيرة اين گياه از داروهاي مؤثّر است.) و نيز نوعي از انغوزة سردسيري كه به آن شيرين قاسني هم مي‌گويند. انگيره‌ك (әngirәk)
مرض، بيماري. انگيره‌كلي (әngirәkli)
مريض، بيمار

انگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(3)
علامت صفت عالي
انگ اوّل. (اوّلين)

انگَر : تورکجه فارسجا - قشقایی

: انگار، گويي. (← اينگار)

نـَه : تورکجه فارسجا - قشقایی

: نهي، منع و ممانعت. نَه گلمك (nәh gәlmәk)
نهي و ممنوعيّت پيش آمدن. نهله‌مك (nәhlәmәk)
نهي كردن، منع كردن

نئهينگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

: نزديك، كنار، بغل

انهور : تورکجه فارسجا - قشقایی

: هنر، مهارت، كار شايسته. (← هـونَر) انهور ائدمك (әnhür edmәk)
هنر به خرج دادن

نيجه : تورکجه فارسجا - قشقایی

: چگونه؟ چه جوري؟ نيجه بري (nicә bәri)
نسبتاً خوب، متوسّط الحال، عادّي و معمولي. نيجه‌كي (nicәki) = نيجه‌كين (nicәkin) = نيجه‌يي (nicәyi)
چگونه؟ چه جوري؟ نيجه‌ينگ (nicәyәng)
چگونه‌اي؟ حالت چه‌طور است؟

نيگار : تورکجه فارسجا - قشقایی

: (ف)
نگار، معشوق زيبا.
از نامهاي دختران كه در ضمن نام زن دوّم سلطان محمود غزنوي و نيز نام همسر كوْر اوْغلو قهرمان اساطيري تركان نيز بوده است. نيگار داغى (nıgar dağı)
نام آهنگي در موسيقي. نيگار-ماحمود (nıgar-mahmud)
نگار و محمود، نام عاشق و معشوقي كه داستان زندگي آنها در هنر و ادبيات قشقايي سهم عمده‌اي دارد و آهنگهايي با همين عنوان در موسيقي قشقايي رواج دارد

نيگبَد : تورکجه فارسجا - قشقایی

: (ف) نكبت، بدبخت و پست. (ريشة كلمه از
نيك (خيلي) + بد = خيلي بد؛ درست شده است.) نيگبدلي (nigbәdli)
آنكه نكبت دارد، پست و فرومايه. نيگبدليك (nigbәdlik)
نكبتي، بدبختي.
پست و فرومايه

انيك : تورکجه فارسجا - قشقایی

: تولة سگ و جانوران گوشتخوار. انيكلنمك (әniklәnmәk)
حامله شدن سگ و ساير جانوران. انيكله‌مك (әniklәmәk)
توله كردن، زاييدن سگ و امثال آن. انيكلي (әnikli)
سگ يا جانور حامله.
سگ يا جانوري كه با توله‌اش همراه باشد

نيل : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
نيل، مادّه‌اي است آبي رنگ كه از برگ درختچة نيل به دست مي آيد.
كبود رنگ، لاجوردي. نيلله‌مك (nillәmәk)
نيل كشيدن، لاجوردي كردن

نيم : تورکجه فارسجا - قشقایی

: (ف) نيم، نصف. نيم خانا (nim xana)
نام نقشي در گليم. نيم خيز (nim xiz)
نيم خيز، حالتي بين نشستن و برخاستن. نيمدار (nimdar)
مستعمل، كهنه شده. نيم دري (nimdәri)
دريچه، پنجره. نيم دونگ (nim dung)
نيم دانگ، يك دوازدهم از قطعه‌اي زمين يا هر چيز ديگر. نيم گز (nim gәz)
نصف گز. 52 سانتيمتر. (گز واحد طولي است تقريباً معادل 104 سانتيمتر.) نيم گول (nim gül)
نيم گُل، نام نقشي در گليم. نيم ‌لا (nim la)
يك لايه باز، نيمه باز. نيم وقّه (nim vәqqә)
نصف وقّه كه يك شانزدهم من است.
نام آهنگي در موسيقي قشقايي. نيمه (nimә)
نيمه،نصفه. نيمه تامام (nimә tamam) = نيمه كارا (nimә kara)
نيمه تمام. نيمه حال (nimә hal)
متوسّط الحال، وضعيّت نسبتاً مطلوب

نيم آردلى : تورکجه فارسجا - قشقایی

: نيم آردلو، نام طايفه‌اي از ايل دره‌شوري

نيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

: نق، غرولند. نيق وورماق (nıq vurmaq)
نق زدن، غرولند كردن. نيقّيشْت (nıqqışt)
كوچكترين صدا

نيره : تورکجه فارسجا - قشقایی

: كجا؟، به كجا؟ (قنقري خلج) (اصل كلمه «نه يئره» (به چگونه جايي) بوده است.)

نيش : تورکجه فارسجا - قشقایی

= نيشْت (nişt)
نيش، دندان نيش.
نيش، سخن كنايه آميز. (← نئش) نيشان (nişan)
نشان، علامت. نيشتر (niştәr)
نشتر، آلت نوك تيز. نيشترله‌مك (niştәrlәmәk)
با نشتر ضربه زدن. نيشله‌مك (nişlәmәk)
نيش زدن، گزيدن

نيسّاه : تورکجه فارسجا - قشقایی

= نيسَّه (nıssәh)
طرف شمال، آن قسمت از زمين كه در آنجا آفتاب كمتر بتابد. (← قوْزاي)

نييه : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
چرا. (جواب مثبت)
چرا؟ براي چه؟ (← نه1، نه‌يه)

نك : تورکجه فارسجا - قشقایی

: خرد، ريز، كوبيده شده، آرد شده. نك-و-نيشْت (nәk-o-nişt)
نكوهش و سرزنش، خرد كردن، اذيت كردن، تحقير كردن طرف مقابل

انـَك : تورکجه فارسجا - قشقایی

: مسخره كردن، تمسخر، تحقير. (اصل كلمه از
ان = انگ (ايراد) + اك (پسوند) تمسخر و ايراد.) (← انگ1)

نكّره : تورکجه فارسجا - قشقایی

: بزرگ، گنده