Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا - قشقایی

تورکجه فارسجا - قشقایی
تينْگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
سفت و محكم.
چاق و چلّه. تينگ-و-رينگ (ting-o-ring)
چاق و چله، شاداب و سر حال. تينگيز (tingiz)
تنگز، نام درختچه‌اي خار دار با ساقه‌هاي محكم و برگهاي ريز و گلهاي صورتي و سفيد. تينگيز بوْروغو (tingiz boruğu)
نوعي بادام كوهي خاردار كه مصرف طبّي دارد

تينَك : تورکجه فارسجا - قشقایی

: ديگ، ديگ بزرگ. (هـونـوگان)

تيپ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
صداي ضربه يا افتادن چيزي. تيپّا (tippa)
تيپا، ضربه‌اي كه با نوك پا زنند. تيپّالاماك (tippalamak)
تيپا زدن، با نوك پا ضربه زدن. تيپّه (tippә)
صداي زمين خوردن چيزي.
اصطلاحي است در بازي «قمار قچر»

تيپ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
تيپ، گروه، دسته.
نمونه، نوع.
آراسته و مزيّن. تيپّار (tippar)
دار و دسته

تيپ : تورکجه فارسجا - قشقایی

: صداي تِلِپ كه از افتادن چيزي حاصل شود. تيپّيلاماق (tıpılamaq)
تپ تپ كردن، صداي تپ تپ به گوش رسيدن

تيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

(3)
زمين صاف و خشك، زمين سفت. تيقلاماج (tıqlamac)
تريد سفت، تريدي كه نان آن بيش از قاتق باشد، غير رقيق. (← توْق1 ، توْقلاماج)

تيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
فعل امر از «تيقماق» به معني پر كردن شكم. (← تيخ2) تيقّا-تيق (tıqqatıq)
پر و لبريز. تيقماق (tıqmaq)
پر كردن شكم، به زور جا دادن غذا در شكم. تيقمه (tıqmә) = تيقميز (tıqmız) = تيقّيز (tıqqız) = تيقّيش (tıqqış)
چاق و چلّه، تپل و خپلو

تيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
صداي ترق و شكستگي استخوان، شيشه، شليك گلوله، افتادن چيزي و … تيقّيش (tıqqış) = تيقّيشْت (tıqqışt)
صداي تق تق.
هر صداي خفيف، هر اتّفاق كوچك و كم اهميّت. تيقّيلاماك (tıqqılamak)
صدا دادن، تق تق كردن.
منفجر شدن، شليك شدن

تير : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
تير، زوبين.
درد ناگهاني كه گويي تير بر ناحية درد فرو رفته باشد.
چوب بلند، تيرك، ديرك، ستون.
بهترين و گزيده ترين هر چيز.
مجازاً هر چيز بلند و دراز. تير اوزانماق (tir uzanmaq)
دراز كش خوابيدن، دراز كشيدن، رو به پشت خوابيدن. تير بِگير (tir begir)
انتخاب بهترين، گزينش برترين. تير-پَرْك (tir-pәrk)
اساس و شالوده، پايه و اساس زندگي. تير-و-پركيني داغيتدى. (تمام هستي اش را داغون كرد.) تيرجوْوول (tircovul) = تيرجه‌ويل (tircәvil) = تيرجيك (tircik)
تير كوچك، چوب بلند و باريك، چوب نسبتاً بلندي كه معمولاً از درختان انجير، تاغ، چنار و … مي‌برند و بند مشك دوغ را بر دو سر آن مي‌بندند، مشك دوغ را مي‌تكانند تا از آن كره تهيّه شود. تير چكمَك (tir çәkmәk)
تير كشيدن، به شدّت درد گرفتن.
دراز كش خوابيدن. تير چين ائدمك (tir çin edmәk)
بهترين را بر گزيدن. تيرِ خطايى (tire xәtayı) = تيرِ خطري (tire xәtәri) = تيرِ خطيري (tire xәtiri)
تير اشتباهي، تير ناگهاني. تيردان (tirdan)
تيردان، تركش.
چنتة بلند و باريكي كه در آن چوبه، سيخ، و … قرار دهند. (← بله دان) تير كش (tir kәş)
تيردان.
دراز كش، دراز كش خوابيدن. تير كمان (tir kәman)
تير و كمان، كمان تير اندازي. تير مازّا (tir mazza)
ماهيچه‌هاي اطراف ستون فقرات. تير مست (tir mәst)
تازه تير خورده، آنكه تير خورده و نيفتاده، مجازاً آن كس كه در هنگام مصيبت خود را ماتم زده جلوه ندهد. تيره (tirә)
شعبه، دار و دسته، تيره، طايفه.
قطعه ابر باران زا، رگبار تند.
بهترين و بزرگترين قاب كه در هنگام قاب بازي قابهاي ديگر را با آن بزنند. تيره مار (tirә mar)
مار تير، افعي، ماري كه مانند تير از جا جسته، نيش زند. تيريز (tiriz)
در گذشته تكّه پارچه‌اي نسبتاً طويل بود كه در دو بغل پيراهن زنانه دوخته مي‌شد.
قلّة كوه.
ستون فقرات. تيريشكوْو (tirişkov)
رگبار، باران تند

تير : تورکجه فارسجا - قشقایی

: ترشّح، مدفوع اسهالي، صداي ترشّح. (از صداي تِر، تِر، تِر… ايجاد شده.) تيرماق (tırmaq)
ترشّح كردن نجاست، دفع مدفوع و اسهال. تيريپ (tırıp)
ترپ، صداي افتادن چيزي. تيريپ-تيريپ (tırıp-tırıp)
صداي ترپ ترپ متوالي، صداي سُم اسب در هنگام راه رفتن. تيريپّيشْت (tırıppışt)
صداي ترپ ترپ. تيريپّيلاماق (tırıppılamaq)
صداي زمين خوردن چيزي به گوش رسيدن. تيريق (tırıq)
صداي شكستگي استخوان، شيشه و
تيريقّيلاماك (tırıqqılamak)
به گوش رسيدن صداي شگستگي

تيرئه : تورکجه فارسجا - قشقایی

: رسن، طناب كوچك. (فا) (← كؤكَن)

تيری : تورکجه فارسجا - قشقایی

: طناب حلقه داري كه با آن برّه‌ها و بزغاله‌ها را بندند. (← كؤكَن) تيرينگ (tırıng)
سفت و محكم، با طناب سفت و محكم بستن.
چاق و گوشت آلود.
پر و لبريز

تيريليون : تورکجه فارسجا - قشقایی

: ترليون، معادل يك هزار بليون

تيريز : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
موي كرز شده، موي سوخته شده.
(← تير، تيريز)

تيرمه : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
ترمه، از انواع بافتنيهاي مرغوب.
از انواع نقشهاي قالي. (← تيرمه) تيرمه گول (tirmә gül)
ترمه گُل، نام نوعي نقش در بافته‌هاي قشقايي

تيرمه : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
ترمه، نوعي بافتني كه معمولاً از جنس كرك است.
نام نقشي در قالي. (ريشة كلمه از مصدر «دورمك» (چيدن) است.) تيرمه گول (tırmә gül)
نام نقشي در بافته هاي ايلي

تيرميش : تورکجه فارسجا - قشقایی

: كوتوله، كوچولو

تيرْپ : تورکجه فارسجا - قشقایی

: صداي افتادن چيزي بر زمين. تيرپيلاماق (tırıppılamaq)
صداي ترپ ترپ به گوش رسيدن

تيرّه : تورکجه فارسجا - قشقایی

: تيره، طايفه، قبيله. (← تير، تيره)

تيرْت : تورکجه فارسجا - قشقایی

: كرز، سوختگي، بوي آتش و سوختگي. تيرْت ايسي گلير. (بوي سوختگي مي‌آيد.) تيرتاق (tırtaq)
آتشي مزاج، آدم كم حوصله و پر سر و صدا

تيرتاق : تورکجه فارسجا - قشقایی

: كم حوصله و پر سر و صدا، پرهياهو. (← تيرت، تيرتاق)

تيرتيرّه : تورکجه فارسجا - قشقایی

: تمشك

تيرياك : تورکجه فارسجا - قشقایی

= تيريه‌ك (tiryәk)
ترياك، مادّة مخدّر مشهور. تيرياكّى (tiryakkı)
ترياكي، معتاد به مواد مخدّر.
رنگ ترياكي كه از تركيب دو رنگ قرمز و سياه به دست آيد

تيرْز : تورکجه فارسجا - قشقایی

: كرز، سوختگي. (← تيرْت) تيرْزْلانماك (tırzlanmak) = تيرزيلماق (tırzılmaq)
كرز شدن، سوختن، بوي سوختگي به مشام رسيدن

تيشْق : تورکجه فارسجا - قشقایی

: عطش، سوزش، سوز دل، تشنگي. تيشغيم سينمير. (عطشم فرو نمي‌نشيند.) تيشغينماق (tışğınmaq)
فرو نشستن عطش، سيراب شدن و لذّت بردن