Multilingual Turkish Dictionary تورکجه فارسجا

آغ ایلغین : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیادرختی که پوستش در دبّاغی به کار آید

آغ ایله قارانی سئچمک : تورکجه فارسجا

اص.بسیار زحمت کشیدن. رنج فراوان بردن

آغ بئل : تورکجه فارسجا

ا.مر.کوهی که دارای نقطه سفیدی در گودی میان تپه‎هایش باشد. مردی که سخنش دارای اعتبار است

ا.مر.جانکرکس. دژکاک. پرنده‎ای است بزرگ جثه، دارای منقار و چنگالهای قوی، گردنش دراز و بدون پر، لاشة جانوران را می‎خورد. به نامهای دیگری چون لئش قارتالی، ساققالی قارتال، توغول گوتورن، قاراکرکس و آغ باش کرکس معروف است. (Vultur manachus

آغ باتان : تورکجه فارسجا

ص.مر.سفید رو.(ناد)

آغ باتوْر : تورکجه فارسجا

ص.غیرتمند

آغ باسما : تورکجه فارسجا

ا.مر.آب مروارید چشم

آغ باسماق : تورکجه فارسجا

اص.مبتلاء شدن به بیماری آب مروارید

آغ باش : تورکجه فارسجا

ا.ص.هویج ایرانی. زردک ایرانی. اشک زردکی. پاپادیا. نوعی گیاه یک ساله و علفی داراری مادّة رنگی. (Chrozophora tinctoriaنوعی غاز. کرکس. خوشة چاودار زمانی که دانه نبسته. همچنین به معنای گوشت میان دو ناخن گوسفند ونوعی بیماری در پای گوسفند نیز ذکر شده است. پرنده سرسفیدی که در قطب زندگی می‎کند. دنیز قازی نیز می‎گویند. (Bemicla گیسو سفید. دارای عمامة سفید. با ناموس. با غیرت. پیرزن