Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
آقین : تورکجه فارسجا

ا.قد.← آخین

آقین چاپماق : تورکجه فارسجا

مص.قد.به قصد هجوم اسب تاختن

آقین دیله مک : تورکجه فارسجا

مص.قد.اجازة حمله طلبیدن. اجازة چپاول خواستن

آکاسیا توْخوم یئیه نی : تورکجه فارسجا

ا.مر.جاننوعی سوسک. (Kytorrbinus quadriplagiatus)

آکرو : تورکجه فارسجا

ق.آهسته

آکرون : تورکجه فارسجا

ق.آهسته

آکسالاماق : تورکجه فارسجا

مص.تقلید کردن

آکسیلاما : تورکجه فارسجا

ا.مص.تقلید

آکسیلاماق : تورکجه فارسجا

مص.تقلید کردن

آکوارل : تورکجه فارسجا

ا.آب و رنگ

آکوشکا : تورکجه فارسجا

ا.پنجره

آکوله : تورکجه فارسجا

ا.گیا. [فا] نوعی برنج درشت دانه

آکیشی : تورکجه فارسجا

اص.ای مرد

آگئده : تورکجه فارسجا

ند.آی پسر

آگیلا آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیااگیله آفریقایی

آل : تورکجه فارسجا

ا.ص.ماتیک زنان. حیله. شبح. جن. پارچه‎ای که از آن پرچم دوزند. سرخ. قرمز. سوزان. سرخ شده. مقدس. حیات بخش

آلئو : تورکجه فارسجا

ا.گازی نورانی که از آتش برمی‌خیزد

آلئیبانی : تورکجه فارسجا

ا.مر.← آل حیوانی

آلئیوانی : تورکجه فارسجا

ا.مر.← آل حیوانی

آل آروادی : تورکجه فارسجا

ا.مر.دیو مؤنث که به زائو صدمه رساند. زنی سخت بی‎حیاء و بد رفتار. در اصطلاح زنانه موجود نامرئی مانند جنّ و پری که هرگاه زن تازه زای در اتاق تنها بماند، به او صدمه و آزار می‌رساند و وی را هلاک می‌کند. این موجود خیالی را به صورت زن لاغر اندام با بدن پوشیده از مو تصور می‌کردند و معتقد بودند که در شب ششم زایمان، بر بالین زائو می‌آید و جگر او را می‌برد و به این سبب زائو را تا وقتی به حمام نرفته، تنها نمی‌گذاشتند. جنّی است به شکل انسان که از آهن می‌ترسد و اگر سوزن در بدنش فرو کنند، هرکاری را که بخواهند، انجام می‌دهد. گویا زنی بوده که پستهانهایش را از روی شانه به پشت انداخته است. به زن زائو صدمه می‌زند. از این رو نزد زن زائو، سیخ تنور می‌گذاشتند و گاهی بر سر آن پیاز نیز می‌زدند. از روی کنایه به آدم بدترکیب نیز گفته می‌شود

آل آری : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانزنبور قرمز. زنبوری که خر را نیش می‌زند. زنبور خرمایی

آل آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.نام نوعی بازی محلی فکری با چوبدستی که در مشکین انجام می‎شود

آل آلتون : تورکجه فارسجا

ا.ص.پرنسس. شاهدخت. نام دختر چنگیزخان

آل آلتی : تورکجه فارسجا

ا.مادون قرمز (اشعه)

آل آناسی : تورکجه فارسجا

ا.مر.موجود خرافی. شبح