Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
آلماز : تورکجه فارسجا

ص.گرفته نشدنی. خریده نشدنی. با ناز و ادا. دامی‌که نسبت به بره‌اش نامهربان شده و او را نمی‌پذیرد و شیر نمی‌دهد. برای رفع این مشکل روشهای تنبیهی و تشویقی به کار می‌برند. ← باداقلاماق و تله مک

آلمازلیق : تورکجه فارسجا

مص.نخواستن. نجستن

آلمازی : تورکجه فارسجا

ص.الماس گونه

آلماس : تورکجه فارسجا

ا.الماس. یکی از سنگهای گرانبها که عبارت است از کربن خالص متبلور که گاهی بی‎رنگ و گاهی به رنگهای سبز، سرخ، آبی و سیاه یافت می‌شود. نوع بی‌رنگ آن در ردیف گوهر و سنگهای گرانبها بوده و بسیار سخت است. به صورت Almas وارد زبان روسی شده است.
almaz

آلماش : تورکجه فارسجا

ا.ضمیر (دستور زبان). نوبت. دوره. داد و ستد

آلماش : تورکجه فارسجا

مص.مورد استفاده قرار گرفتن

آلماشا : تورکجه فارسجا

ا.مناوبه

آلماشدیرماق : تورکجه فارسجا

مص.حرکت دادن

آلماشلیق : تورکجه فارسجا

ا.ضمیر (دستور زبان)

آلماشیق : تورکجه فارسجا

ا.تغییر. متناوب. آلترناتیو

‌آلماق : تورکجه فارسجا

مص.گرفتن. خریدن. ستاندن. دریافت کردن. وصول کردن. فراگرفتن. احاطه کردن. پوشاندن. اعتناء کردن. محل گذاشتن. فتح کردن. پذیرفتن. عهده‎دار شدن. کساد کردن. به دست آوردن. بلند کردن. برداشتن. درآوردن. ضبط کردن. محروم کردن. خوردن. نوشیدن. سرکشیدن. چشیدن. به همراه بردن. با خود بردن. اقتباس کردن. دیدن کسی

آلما قاخی : تورکجه فارسجا

ا.مر.سیب خشک شده که در آش می‌ریزند. نام علفی صحرایی که دنباله‌ای خوردنی دارد

آلماقای : تورکجه فارسجا

ص.کسی که دارای صورتی سیب گونه است

آلما قوردو : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانآفت درخت سیب. به درختان سیب، گلابی، شفتالو و زردآلو زیان می‌زند. درازی آن 18 میلیمتر است. وقتی درخت سیب گل داد، این حشره ابتدا روی برگها و سپس روی میوه‌ها 100 تا 150 تخم می‌گذارد. (Laspeyresia pomonella)

آلما گوجو : تورکجه فارسجا

ا.مر.قدرت خرید

آلما گووسی : تورکجه فارسجا

ا.مر.آفت درخت سیب. حشره‌ای از دستة پروانه‌هاست. 18 میلیمتر طول و 16 پا دارد. (Hyponomeata malinellus)

آلمالی : تورکجه فارسجا

ص.خریدنی. دارای سیب

آلمالی یئملیگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی علف مانند شنگی که در بهار آن را می‌خورند و بر سر آن نوعی قاصدک می‌روید

آلمالیق : تورکجه فارسجا

ا.مر.باغ سیب. سیبستان. گودی بالای چشم اسب. همچنین به معنای جایی است که فتح آن ضروری است

آلما منه نه سی : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانآفت درخت سیب. مادة آن در فصل پاییز در شاخه‌های جوان سیب تخم می‌گذارد و در بهار بچه‌ها از تخم درمی‌آیند. Aplispomi

آل مامودی شالوار : تورکجه فارسجا

ا.مر.قد.شلواری از پارچه ابریشمی. شلوار ماهوتی

آلمان : تورکجه فارسجا

ص.بی‎باک. اطمینان خاطر. استدعا. طلب یاری. گیرنده

آلماناق : تورکجه فارسجا

ا.مر.اثر ادبی گرفته شده از نمونة آثار نویسندگان و شاعران مختلف

آلمانیا : تورکجه فارسجا

ا.آلمان. کشور آلمان

آلمانیا سوْسامی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیامراغرون. نضار