Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
آنا یوردو : تورکجه فارسجا

ا.مر.سرزمین مادری

آنا یوْل : تورکجه فارسجا

ا.مر.آزاد راه. راه اصلی

آنبار : تورکجه فارسجا

ا.[فا.انبار] محل نگهداری اجناس. به صورت Ambar به همین معنا وارد زبان روسی شده است

آنباردان باسماق : تورکجه فارسجا

اص.چاخان کردن. گزافه گفتن

آنبایخ : تورکجه فارسجا

ا.لقبی برای سرداران تورک

آنت : تورکجه فارسجا

ا.قد.← آند

آنت آنت : تورکجه فارسجا

ا.قد.قسم و سوگند

آنتوتای : تورکجه فارسجا

ص.[مغ] شیرین

آنتیلوْپ : تورکجه فارسجا

ا.جاننوعی پستاندار مانند گوزن. بیش از 150 نوع دارد. نر آنها شاخهایی قوسی، راست و خمیده دارند. برخی ماده‌ها هم شاخ دارند. انواع مختلفی چون دورد بوینوز، جیرتدان، اوریبی، قارا، آغ قویروق و قیلین بوینوزو دارد. در آزربایجان دو نوع جیران و کؤپگر زیست می‌کنند. این حیوان را برای شاخ و پوستش شکار می‌کنند

آنجاق : تورکجه فارسجا

ق.بهرحال. در هرصورت. امّا. ولی. لیکن. به زور. به زحمت. محض. صرف. تنها

آنجاق آنجاق : تورکجه فارسجا

ق.به زور. به زحمت

آنجق : تورکجه فارسجا

ق.قد.← آنجاق

آنجو چیچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگل مینا

آنجیلایین : تورکجه فارسجا

ق.قد.مثل او. به اندازة او

آنچا : تورکجه فارسجا

قد.به همان اندازه

آنچار : تورکجه فارسجا

ا.گیانوعی درخت از تیرة توتها. درختی بلند و بسیار زهردار است. در قدیم از شیرة آن برای زهر دار کردن نوک تیر استفاده می‌شد. Antiaris

آنچیبای : تورکجه فارسجا

ص.(آوچی+ بیگ سروری که در کار شکار ماهر است

‌آند : تورکجه فارسجا

ا.سوگند. قسم. خویشاوندان نزدیک

آندآمان : تورکجه فارسجا

ا.مر.خواهش و تمنا

آندا : تورکجه فارسجا

ص.[مغ] هم قسم. دوست صمیمی. قبیله‎ای که دختر گرفته است. قودا نیز قبیله‌ای است که دختر داده است. تورکان به این اصطلاح و در مقام محبت یکدیگر را می‌خواندند

آنداچ : تورکجه فارسجا

ا.خاطره. هدیة گرفته شده. دفتر خاطراتی که تقویم نیز دارد

آنداریمان : تورکجه فارسجا

ص.مردی که برای گذشته و خاطرات آن ارزش فراوانی قائل است

آنداغی : تورکجه فارسجا

ص.قد.آن جایی

آنداماند : تورکجه فارسجا

ا.مر.قسم شدید. اصرار زیاد

آندا وئرمک : تورکجه فارسجا

مص.سوگند دادن