Multilingual Turkish Dictionary تورکجه فارسجا

قاییق : تورکجه فارسجا

کشتی کوچک که با پارو رانند یا با موتور حرکت کند. کرجی
لتکه
بلم
به صورت قایق وارد زبان فارسی شده است
همچنین نوعی یقه ی بیضی شکل لباس است

قایین : تورکجه فارسجا

برادر بزرگ زن
برادر کوچک را یوکورچی می گویند
به معنای برادر شوهر نیز به کار می رود
به صورت قاین وارد زبان فارسی شده است

قشنگ : تورکجه فارسجا

خوشگل
زیبا
خوش نما
به همین صورت و معنا وارد زبان فارسی شده ا ست

قمه : تورکجه فارسجا

جنگ افزاری مانند شمشیر و از آن کوتاهتر و دارای دو لبه ی تیز
به صورت قمه وارد زبان فارسی شده است

پرنده ای است زیبا با گردن دراز و پاهای پرده دار ، در آب به خوبی شنا می کند ، پرهایش نرم و لطیف و به رنگ سفید یا سیاه ، گوشتش چرب و چغل است و چندان مطبوع نیست
به همین صورت و معنا وارد زبان فارسی شده است

قوپا‌راق : تورکجه فارسجا

سریع
فوری
باشتاب

قوپارتماق : تورکجه فارسجا

کَندن
جدا کردن
قطع کردن
به زور و حیله گرفتن
کش رفتن
گوش بریدن
به راه انداختن
برپا کردن

قوپاریش : تورکجه فارسجا

انفکاک
جدایی

قوپپا : تورکجه فارسجا

تلّ
انباشته ای از یک چیز
به صورت قُبّه وارد زبان فارسی شده است

قوپچالاماق : تورکجه فارسجا

قفل کردن

قوپماق : تورکجه فارسجا

برپا شدن
جدا شدن
قطع شدن
گسستن
گسیختن
بلند شدن
اوج گرفتن (توفان و صدا و غیره)
ظهور کردن
به میدان آمدن
پیدایش یافتن

قوپوز : تورکجه فارسجا

آلتی موسیقی از ذوات التوار و آن سازی است مرکّب از یک قطعه ی چوب مجوف بر شکل عودی کوچک ، دارای پنج وتر
در قرون وسطی در آزربایجان رواج داشته و در کتاب «دده قورقود» نام آن آمده است