Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
باپ بالاجا : تورکجه فارسجا

خیلی کوچک. کوچولو

بات : تورکجه فارسجا

ا.دامی که در زمستان برای شکار کبک درست کنند

باتار : تورکجه فارسجا

ص.فرو رونده

باتاق : تورکجه فارسجا

ا.باتلاق. مرداب. لجن. لجنزار. گل. رکود. بطالت

باتاقجیل : تورکجه فارسجا

ص.دوستدار مرداب

باتاق کتانی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی نی شبیه به گندم که در مرداب می‌روید. (Eriophorum)

باتاقلاشماق : تورکجه فارسجا

مص.باتلاقی شدن. لجنزار شدن

باتاقلی : تورکجه فارسجا

ص.گل آلود. لجنزار

باتاقلیق : تورکجه فارسجا

ا.باتلاق. مرداب. لجنزار. آب راکد. رکود. همچنین نوعی پرندة شکاری از نوع بئلی باغلی. (Circus aeruginosus)

باتاقلیق گازی : تورکجه فارسجا

ا.مر.متان

باتاق نرگیزی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی نرگس دیرپا که در باتلاقهای آفتابی می‌روید. (Caltha palustris)

بات بات : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیابنگ دانه. نوعی ترشک. هفت بند. هزار بند. برگ آن برای درمان خارش شدید مفید است. نوعی علف که اگر دانة آن با خمیر به الاغ داده شود هوایی می‌شود. چوبان دودوگو نیز می‌گویند. (Polygonum aviculare) به صورت «البطباط» وارد زبان عربی شده است

باتداق : تورکجه فارسجا

ا.← باتلاق

باتراق : تورکجه فارسجا

ا.← بایراق

باتروش : تورکجه فارسجا

ص.گل آلود. کدر

باتروشماق : تورکجه فارسجا

مص.همدیگر را گل آلود کردن

باتسیق : تورکجه فارسجا

ا.غرب. باختر. غروب

باتقاق : تورکجه فارسجا

ا.← باتاق

باتقی : تورکجه فارسجا

ا.گودال. حفره. چاله. ضرر و زیان. طلب سوخت شده. کشتی به گل نشسته. خسارت

باتقین : تورکجه فارسجا

ص.گود افتاده. طلب بلاوصول. صدای گرفته. مفقود. گم شده. فرورفته

باتلاق : تورکجه فارسجا

ا.مرداب. آبگند. زمینی پست که از رطوبت اشباع شده و معمولاً گیاهی در آن روییده و عبور کردن از آن دشوار است. به همین صورت و معنی وارد زبان فارسی شده است

باتلاق آردیجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی پرندة کوچک باتلاقی

باتلاق توْسباغاسی : تورکجه فارسجا

ا.مر.جاننوعی لاک پشت بزرگ که انگشتانش پرده‎دار است. (Emys orbicularis)

باتلاق چوللوغو : تورکجه فارسجا

ا.مر.جاننوعی پرندة قهوه‎ای و سیاه رنگ به درازی 30 سانتیمتر. (Gallinaga gallingo)

باتلاق قیلان قوشو : تورکجه فارسجا

ا.مر.جاننوعی پرنده که بال دراز و منقار کوتاه دارد. (Glareda)