Az Turkish Farsi
İNC : Az Turkish Farsi
:
فعل امر از مصدر «اينجمَك» (له و كوبيده كردن)
له و كوبيده شده، خرد و خمير شده. اينجمك (incmәk)
دلخور كردن، ناراحت كردن.
له، كوبيده و ريز ريز كردن. اينجي (inci)
مرواريد، در، مرجان، دانههاي ريز داخل صدف. اينجيتمَك (incitmәk)
آزردن، رنجاندن. اينجيديلمَك (incidilmәk)
آزرده شدن، اذيّت شدن. اينجير (incir)
انجير، ميوهاي كه درون آن دانههاي ريز ريز باشد. اينجيشمَك (incişmәk)
از همديگر آزرده شدن. اينجيف (incif)
مرواريد. اينجيل (incil)
انجير. (درون انجير دانههاي ريز ريز است.) اينجيلمَك (incilmәk)
له و كوبيده شدن. اينجيلي (incili)
له و كوبيده.
رنجيده، ناراحت. اينجيمَك (incimәk)
آزرده شدن، دلخور شدن. اينجينمَك (incinmәk)
مثل دُر شدن، زيبا شدن
İNÇ : Az Turkish Farsi
: تلفّظي از «اينج» (كوچك، ريز) (اين كلمه به تنهايي كار برد ندارد. ← اينج) اينچَلمَك (inçәlmәk)
باريك شدن.
ضعيف تر و لاغر تر شدن.
التماس كردن و خود را حقير و كوچك نشان دادن. اينچه (inçә)
باريك و ظريف.
لاغر و ضعيف. اينچه بوْي (inçә boy) = اينچه بوْيلو (inçә boylu)
باريك اندام. اينچه تپ (inçә tәp)
رشتة باريكي كه در بين پودهاي قالي بافته ميشود. اينچه رَگ (inçә rәg)
رگ باريك، مجازاً به معني نقطه ضعف. اينچهليك (inçәlik)
باريكي، نازكي.
لاغري، ضعيفي
İNDİ : Az Turkish Farsi
= اينّي (inni)
هم اكنون، حالا. ايندي–ايندي (indi-indi)
همين حالا.
حالا حالاها، به اين زوديها. اينديجه (indicә)
همين الان، همين حالا. اينديدَن (indidәn) = اينديدَن بئله (indidәn belә)
از اين لحظه، از حالا به بعد، از اين به بعد. اينديكي (indiki)
كنوني، حالايي، امروزي. اينديلَر (indilәr)
حالا حالاها، به اين زوديها. اينديليك (indilik)
متعلّق به حالا، در حال حاضر. اينديينچه (indiyәnçә)
تا كنون، تا به حال
INFIRIQ : Az Turkish Farsi
: آب بيني. (فا)
İNGӘ : Az Turkish Farsi
:
سوزن، سوزن خيّاطي.
آمپول. اينگه-اينگه ائدمَك (ingә-ikgә edmәk)
احساس خارش و درد در بدن. اينگهلهمك (ingәlәmәk)
احساس فرو رفتن خار يا سوزن در بدن، مور مور كردن بدن.
آمپول زدن. اينگه باشيچا (ingә başıça)
به اندازة سر سوزن، به مقدار خيلي كم
İNG : Az Turkish Farsi
: صداي وِز وِز، صداي ناله و زاري، صداي گرية زير. اينگيلَشمَك (ingilәşmәk)
به صورت دسته جمعي ناليدن و زاري كردن. اينگيلهمَك (ingilәmәk)
ناليدن، زاريدن، آه و زاري كردن.
صداي رعد از دور به گوش رسيدن
INGAR : Az Turkish Farsi
: انگار، مثل اينكه
İNGİR-MİNGİR : Az Turkish Farsi
: نكير و منكر. (← اينكير-مينكير)
İNGӘR : Az Turkish Farsi
: انگار، گويي، مثل اينكه
İNӘK : Az Turkish Farsi
: گاو ماده، ماده گاو شيرده
INKAR : Az Turkish Farsi
:
انكار، قبول نكردن.
آزردگي، دلخوري. اينكار اوْلماق (ınkar olmaq)
آزرده شدن، دلخور شدن. اينكار لـيق (ınkarlıq)
ناراحتي و دلخوري
İNKİR-MİNKİR : Az Turkish Farsi
:
نكير و منكر كه در روز قيامت از هر كس در مورد اعمالش ميپرسند.
تمام موجودات، هر آنچه هست. اينكيردن-مينكيره (inkirdәn-minkirә)
از هر چه كه هست
İNӘN : Az Turkish Farsi
: از پسوندهاي تركي كه به معني «با» است. مانند
من حسناينن شيرازا گئتديم. (من با حسن به شيراز رفتم.)
INQIRIQ : Az Turkish Farsi
: مغرب، اوّل شب. (← ايغ، ايغيريق)
İNS : Az Turkish Farsi
: انسان، انس، غير جن. اينسان (insan)
انسان، آدمي
İNTİL : Az Turkish Farsi
:
بيماري، مرض.
كوچك، ضعيف الجثّه. اينتيللا (intilla)
بيماري، بيماري يبوست. اينتيللالى (intillalı) = اينتيللي (intilli)
مريضي كه به بيماري يبوست دچار شده
İP : Az Turkish Farsi
: نخ، بند، طناب، ريسمان. ايپَك (ipәk)
ابريشم، حرير. ايپَكلي (ipәkli)
داراي ابريشم، ابريشمي.
نام طايفهاي از ايل درهشوري. ايپليك (iplik)
نخ، ريسمان، نخ خيّاطي. ايپي قيرّيق (ipi qırrıq)
رشته پاره و مجازاً به معني آدم نامطمئن و غير قابل اعتماد
İQ : Az Turkish Farsi
: فعل امر از مصدر «ايقمك» (بر زمين زدن) ايقمَك (iqmәk)
بر زمين زدن، مغلوب كردن.
آوار كردن، ويران كردن. ايقيلمك (iqilmәk)
افتادن، بر زمين خوردن.
ويران شدن، آوار شدن. ايقيلي (iqili)
بر زمين خورده، افتاده.
آوار شده، ويران شده
İQQӘ : Az Turkish Farsi
: يقّه، گريبان. (← ياخ، ياخا)
İR : Az Turkish Farsi
(1)
آواز، ترانه.
شعر، سروده. ايرچي (irçi)
خواننده، آوازخوان.
شاعر. ايرلاماق (irlamaq)
آواز خواندن. ايرلَتديرمك (irlәtdirmәk) = ايرلَتمك (irlәtmәk)
به آواز خواني واداشتن. ايرلهمَك (irlәmәk)
آواز خواندن.
شعر سرودن
İR : Az Turkish Farsi
(2)
فعل امر از «ايرمَك» به معاني پهن كردن، جدا كردن، دور كردن، باز كردن و گستردن. (← ائر 1)
فعل امر از «ايرمك» يا «ايرهمَك» (جنباندن و تكان دادن)
در تركي قديم به معني رسيدن و واصل شدن. (← ايل) ايراق (iraq)
دور، فاصله دار.
وسيع و گسترده. ايراقلاشماق (iraqlaşmaq)
دور شدن، از هم فاصله گرفتن. ايراقلانماق (iraqlanmaq)
دور شدن، جدا شدن. ايراقليق (iraqlıq)
دوري، جدايي. ايران (iran)
سر زمين گسترده و وسيع، كشور ايران. ايرانديرماق (irandırmaq)
جنباندن، تكان دادن. ايرانلى (iranlı)
ايراني، اهل ايران. ايرانماق (iranmaq)
تكان خوردن، متزلزل شدن. ايرَشمَك (irәşmәk)
رسيدن، واصل شدن. ايرغه (irğә)
تكان بده. ايرغهلَتمك (irğәlәtmәk)
تكان دان، جنباندن. ايرغهلَنمَك (irğәlәnmәk)
تكان خوردن، جنبيدن.
با ناز راه رفتن، خراميدن. ايرغهلهمَك (irğәlәmәk)
تكان دادن، جنباندن. ايرغهمك (irğәmәk)
تكان دادن. ايرگَنچي (irgәnçi)
منفور، پست، آنكه ديگران از او دوري كنند. ايرگَنمَك (irgәnmәk) = ايرگينمَك (irginmәk)
دوري جستن، متنفّر شدن.
از درد شكم بر خود پيچيدن و حالت تهوّع و استفراغ پيدا كردن. ايرَنمَك (irәnmәk)
تكان خوردن، جنبيدن.
دل به هم خوردن، متنفّر شدن، دوري جستن. ايره (irә)
تكان بده. ايرهلهمك (irәlәmәk)
تكان دادن، جنباندن. ايرهلي (irәli)
فاصله گرفته، جلو افتاده، جلو، پيش. (بول وئردي) (← ايلَري) ايريشـ ايريش (iriş-iriş)
لبها را بي مورد از هم باز كردن و خنديدن. ايريشمَك (irişmәk)
بي مورد خنديدن، زهرخند، خندة هرزه كردن.
به هم رسيدن سگها، عمل مقاربت سگها
IR : Az Turkish Farsi
(1)
شعر، ترانه، آواز. ايرلاماق (ırlamaq)
ترانه و آواز خواندن
IR : Az Turkish Farsi
(2)
فعل امر از مصدر «ايرماق» (ırmaq)
پهن كردن، از هم گسستن. ايرّهلهمك (ırrәlәmәk)
از هم گسستن و پاره كردن. ايرّيل (ırrıl)
از هم گسيخته و پاره شده. ايرّيل-ايرّيل (ırrıl-ırrıl)
پهن و گسترده.
پاره پاره. ايرّيلماق (ırrılmaq)
پهن شدن.
از هم گسيختن و پاره شدن
IRĞA : Az Turkish Farsi
: فعل امر از مصدر «ايرغاماق» (تكان دادن) ايرغاتماق (ırğatmaq) = ايرغالاماق (ırğalamaq) = ايرغاماك (ırğamak)
جنباندن، تكان دادن. ايرغالانماق (ırğalanmaq) = ايرغانماق (ırğanmaq)
تكان خوردن
IRT : Az Turkish Farsi
: فعل امر از مصدر «ايرْتماق» (ırtmaq)
پاره كردن. دريدن. ايرتيق (ırtıq)
پاره شده، گسسته. ايرتيلماق (ırtılmaq)
پاره شدن، دريده شدن. ايرتيلى (ırtılı)
دريده و پاره شده
- Azerbaijani
- Azerbaijani To Azerbaijani
- Azerbaijani To English
- Azerbaijani To Persian(Farsi)
- Turkish
- Turkish To Turkish
- Turkish To English
- Turkish To Germany
- Turkish To French
- English
- English To Azerbaijani
- English To Turkish
- Germany
- Germany To Turkish
- French
- French To Turkish
- تورکجه
- تورکجه To Persian(Farsi)
- تورکجه To تورکجه
- Persian(Farsi)
- Persian(Farsi) To Azerbaijani