Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه

تورکجه
جينگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
هواي گرم تابستان.
گرم و صميمي، يكدل و يك رنگ. جينگ-و-جينگ (cing-o-cing)
صميمي صميمي، خيلي صميمي

جينگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
كاملاً، دقيق و درست

جينگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(3)
صداي به هم خوردن آهن آلات يا هر نوع تلاقي اشيا كه سر و صدا ايجاد كند. جينگيراق (cingiraq) = جينگيروْو (cingirov)
زنگ كوچك، زنگولك، جق جقو.
مجازاً به معني صداي بلند و دلنشين. سسي جينگيروْو تكين سسله‌نير. (صدايش مانند زنگ خوش نواست.)
حبابي كه از رگبار ايجاد شود. جينگيراقلى ياغيش (cingiraqlı yağış)
باران تند كه حبابهاي فراوان ايجاد كند. جينگيلَتمَك (cingilәtmәk)
صداي جرنگ جرنگ ظرف را در آوردن. جينگيله‌مك (cingilәmәk)
صدا كردن ظروف، طنين افتادن در گوش. جينگيلْتي (cingilti)
صداي جرنگ جرنگ، طنين صدا

جينْگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

: صداي جنگ جنگ فلزات. (← جينگ 3) جينگيراق (cıngıraq)
زنگولة كوچك كه معمولاً بر پشت لباس كودكان دوخته مي‌شد

چينْگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
قلّة كوه، نوك كوه، بالاي هر بلندي.
كتف، شانه.
دست و پنجه.
منقار پرندگان. چينگ-و-پيل ائدمك (çing-o-pil edmәk)
دست و پنجه انداختن، تقلّا و فعاليت كردن. چينگيلَك (çingilәk)
قلّة بلند كوه، نوك تيز كوه

چينْگ : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
فرياد، سر و صدا، زوزة سگ و امثال آن. چينگي (çingi)
كودك بهانه گير.
آنكه صداي نازك و زنانه دارد. چينگيرْتْمَك (çingirtmәk)
فرياد انسان يا حيواني را بر آوردن، به زوزه واداشتن سگ، گرياندن كودك. چينگيله‌مك (çingilәmәk)
زوزه كشيدن سگ، توله سگ و امثال آنها.
گريه و ادا و اطوار كودكانه در آوردن

چيني : تورکجه فارسجا - قشقایی

: ظرف چيني

چينْق : تورکجه فارسجا - قشقایی

: فعل امر از مصدر «چينقماق» (مثل جرقّة آتش جهيدن و حمله كردن) چينْقى (çınqı) = چينْقيش (çınqış)
شراره، جرقّه، آتشپاره

جينْس : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
جنس، كالا.
ذات، اصل و نسب. جينس-و-جوْوا (cins-o-cova)
اجناس، كالا

چيپ : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
صداي ترشّح آب.
خيس، مرطوب. چيپ سو اوْلموش. (كاملاً خيس شده)
صداي پچ پچ، نجوا. چيپ-چالاماق (çıp-çalamaq)
آب كشيدن و شستن لباس. چيپ-چيپ (çıp-çıp)
پچ پچ، نجوا، سخن در گوشي. چيپلاق (çıplaq)
آب راكد، مرداب.
لخت و برهنه. چيپلوْو (çıplov) = چيپّوْو (çıppov): خيس، پر از آب، زمين كاملاً مرطوب، مرداب. چيپّ-و-كوْر (çıpp-o-kor)
پچ پچ، سخن مشورت آميز و در گوشي. (كوْر = كوْور در تركي به معني شور و مشورت است. ← كوْور2) چيپّيلاماق (çıppılamaq)
در گوشي صحبت كردن.
صداي ترشّح آب به گوش رسيدن

چيپير : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
موي مجعد و آشفته و در هم.
ساقه‌هاي به هم فشرده شدة درختان، سر شاخه‌هاي در هم كوبيده شده. (← چپ2، چپَر)

جيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

: امحا و احشا اعم از جگر، معده، روده و … جيقّ-و-پيق (ciqq-o-piq)
قسمتهاي داخلي بدن

جيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

(4)
امعاء و احشاء، روده و آلات داخلي. جيقّي چيخدي. (روده و امعاء و احشايش در آمد.) جيقّ-و-پيق (cıqq-o-pıq)
روده و آلات داخلي بدن

جيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
صاف و بدون زائده. گؤي جيق آياز دير. (آسمان كاملاً صاف و بدون ابر است.) جيقّير (cıqqır)
كاملاً صاف و بدون ابر.
گرماي شديد.
سر بي مو، سر طاس. جيقّير-جيقّير (cıqqır-cıqqır)
هواي كاملاً صاف و بدون ابر.
هواي گرم و سوزان. جيق يئر (cıq yer)
زمين صاف و سفت و محكم

جيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
از علائم و پسوندهاي معمول كه نشانة تصغير و كوچك شمردن است. مانند
ائوجيق (ائوجيك) به معني خانة كوچك

جيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

(3)
فرياد، سر و صدا. جيق-جيغا (cıq-cığa)
نام گياهي از گياهان علوفه‌اي.
جق‌جقه، از اسباب بازيهاي كودكان. جيق-جيق (cıq-cıq)
جق جق، صداي به هم خوردن سكّه‌هاي پول و امثال آن.
مجازاً به معني حرف مفت، ياوه. جيقّير (cıqqır) = جيقّير-جيقّير (cıqqır-cıqqır)
صداي جوشيدن روغن در ماهيتابه. جيقّ-و-ويق (cıqq-o-vıq)
جيغ و ويغ، هاي و هوي، سر و صدا. جيقّيريق (cıqqırıq)
نام پرنده‌اي كه معمولاً جق جق كند. (← چاقّيراق) جيقّيلاماق (cıqqılamaq)
جق جق كردن

چيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

: قسمتهاي داخلي بدن، امحاء و احشا. چيقّ-و-پيقّي‌ چيخدی. (قسمتهاي داخلي بدنش به بيرون ريخت.)

چيق : تورکجه فارسجا - قشقایی

: فعل امر از مصدر «چيقماق» (در رفتن) (← چيخ) چيقّين (çıqqın)
سرار، كيسة كوچك محتوي داروهاي گياهي.
مجازاً به معني مجموعة آگاهيهاي يك فرد

جيقّه : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
نام گياهي از خانوادة سير. (← جيكّه)

جيقّه : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
تاج، افسر پادشاهي، دسته‌اي از پرِ پرندگان يا دُمِ خروس كه به عنوان تاج بر سرِ كلاه كودكان دوزند. (← جيغا و چيغا)

جير : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
جر، عصبانيّت، اوقات تلخي. جير وورماق (cir vurmaq)
جر زدن، عصباني شدن

اجير : تورکجه فارسجا - قشقایی

: (ع) كارگر، مزد بگير.
گرفتار، ناراحت.
مزد، پاداش

جير : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
كش، نوار يا نخي كه در داخل آن لاستيك تعبيه شده و كش آيد.
صداي پاره شدن پارچه يا امثال آن. جير-جير (cir-cir)
صداي جيرجير، صداي جيرجيرك. جير-جينْگ (cir-cing)
صداي شكستن يا به هم خوردن ظروف شيشه‌اي. جيرمك (cirmәk) = جير وئرمَك (cir veәk)
پاره كردن پارچه و امثال آن. جيريك-جيريك (cirik-cirik)
صداي جيك جيك پرندگان. جيرينگ (ciring)
صداي افتادن يا به هم خوردن فلزّات. جيرينگيله‌مك (ciringilәmәk)
صدا كردن گوش، صدا افتادن در گوشها.
صداي جرنگ جرنگ فلزّات به گوش رسيدن. جير يئمَك (cir yemәk)
پاره شدن، دريده شدن

جير : تورکجه فارسجا - قشقایی

:
جر، عصبانيّت.
صداي پاره شدن پارچه و امثال آن.
صداي شكستگي.
كش، نوار كشدار.
فعل امر از مصدر «جيرماق» (پاره كردن) جيرّان (cırran)
عصبانيت.
گرماي شديد. جيرّانماق (cırranmaq)
عصباني شدن. جيرّانى (cırranı)
عصباني، خشمگين. جيرماق (cırmaq)
پاره كردن، دريدن پارچه و امثال آن. جيرناق (cırnaq) = جيرنيق (cırnıq)
ناخن، وسيلة خراش دادن.
كوچك، كوتوله، به اندازة يك ناخن. جيرناقلاماق (cırnaqlamaq) = جيرنيقلاماق (cırnıqlamaq)
با ناخن خراش دادن، زخمي كردن. جيرّه چكمك (cırrә çәkmәk)
سر و صدا راه انداختن. جير وورماق (cır vurmaq)
عصباني شدن، جر زدن. جيريق (cırıq)
صداي شكستگي استخوان يا چوب خشك و امثال آنها. جيريق-جيريق (cırıq-cırıq)
صداي شكستگيهاي پي در پي. جيريقّيلاماق (cırıqqılamaq)
صداي شكستگي به گوش رسيدن. جيرّيلاماق (cırrılamaq)
پاره شدن، دريده شدن پارچه و امثال آن

چير : تورکجه فارسجا - قشقایی

(1)
صدا، فرياد. چيريك-پيريك (çirik-pirik)
سر و صدا، جيك جيك پرندگان. چيريليك (çirilik)
جيغ و داد، فرياد و سر و صدا